چکیده رساله:
امروزه با رشد جمعیت شهری و گسترش حاشیه¬نشینی، مسئله بهسازی سکونتگاه¬های غیررسمی که به شکل خودانگیخته انتظام می¬یابند، اهمیت بسزایی یافته است. در این¬ مسیر، اگرچه مطالعات بسیاری پیرامون حاشیه¬نشینی انجامشده است اما بیشتر این مطالعات در نگاهی از بالا به پایین بوده و کمتر به ارزش¬ها و هنجارهای درون محلی آن توجه شده است؛ این ¬در حالی است که همسو با پارادایم تفسیری، نظام سکونتی این مناطق مرکب از واقعیات چندگانه¬ای است که در آن افراد و انگیزه¬هایشان جایگاه مهمی در وقوع آن خواهند داشت و نبود معیار درستی از آنها مانع بزرگی بر سرراه توانمندسازی این مناطق است. از این جهت این پژوهش با اعتبار بخشی به نقش عامل در وقوع پدیده¬ها، چگونگی فرایند احراز حس سکونت حاشیه¬نشینان را با رویکرد استقرایی و در بستری طبیعی از زمان و مکان مشخص(پهنه شمالی شهر تبریز)، مورد توجه قرار می¬دهد.
در این راستا یکی از رویکردهای نظری مرتبط با این دیدگاه، نظریه ساخت¬یابی گیدنز و اعتباریات طباطبایی است که در فهم مسئله به برهمکنش عامل و ساختار بهصورت توأمان اعتبار می¬دهند. مطابق با این رویکرد، افراد به فراخور انواع ادراکات خود در سطح حقایق ارزشی تا واقعیات زیستی، سه نوع ساختار مشروع (تفاسیر ارزشی)، دلالتی (تفاسیر هنجاری) و سلطه (نیروهای مسلط بر زندگی) را اعتبار می¬کنند تا به اهداف خود پاسخ دهند. در این پژوهش به اعتبار رویکرد نظری، با تمرکز بر عاملیت¬ها و ساختارهای نظام سکونتی ساکنین سعی شد از راهبرد ترکیبی (اکتشافی- متوالی) استفاده شود. ایتدا در راهبرد کیفی و نظریه زمینه¬ای، داده¬ها از طریق مشاهده جزءبه¬جزء و مصاحبه¬های نیمه ساختاریافته با 48 خانواده، گردآوری و بعد از تحلیل با کدگذاری باز، محوری و انتخابی، فرضیات در غالب مدل ساختاری تبیین شدند. سپس با تحلیل عامل تأییدی در روش همبستگی، مدل ساختاری و فرضیات حاصل از پژوهش کیفی ارزیابی گردید. در این مرحله از ابزار پرسشنامه استفاده شد و 210 نفر بطور غیرتصادفی و هدفمند انتخاب شدند.
تحلیل یافته ها نشان می دهد که احراز حس سکونت در سکونتگاه های غیررسمی بیشتر در وابستگی به الگوهای خودمختار در جهت حفظ ساختارهای مشروع و دلالتی بوده و ساکنین بهعنوان عاملان اجتماعی، همواره در طلب صیانت از امنیت وجودی خود سعی می¬کنند ساختارهایی را اعتبار کنند که پاسخگوی انواع ادراکات حقیقی(وجه ارزشی) تا عملی(وجه زیستی)شان باشد. در این¬ رابطه مطابق با مبانی، پیوند بین ساکنین و مکان زمانی برقرار می¬شود که خصلت¬های مکانی در سه وجه معنایی-ارزشی، رفتاری- شناختی و کالبدی-زیستی، پاسخگوی ادراکات انسان در سطح معنایی تا زیستی باشد. در این¬ میان مشخص شد وجه رفتاری-شناختی و معنایی-ارزشی سکونتگاه¬های غیررسمی بیشترین تأثیر را در حس سکونت داشته¬اند و این نشان می¬دهد که سرمایه¬های اجتماعی، فرهنگی، معنوی و رفتارهای خودتعیین¬گر در احراز هویت، بعنوان مقولات شاخص این دو وجه، مورد تاکید ساکنین بوده است.
بنابراین ضروری است ارتقا وجه کالبدی- زیستی بعنوان اولویت بهسازی این مناطق با توجه به ساختارهای ارزشی درون محلی باشد تا از این طریق ساکنین بتوانند در یک فرایند خودسامانده ساختارهای سکونتی¬شان را مطابق با ساختارهای مشروع و دلالتی حاکم در زندگی اجتماعی¬شان انتظام بخشند؛ فرایندی که در آن اشاره¬گر توجه به سکونت تغییرپذیر، تطبیق¬پذیر و انعطاف¬پذیر است.
کلیدواژه: شکل زندگی؛ حس سکونت؛ سکونتگاه های غیررسمی؛ تبریز